علت شروع این بحث اینه که در بعضی از بحثها که در این وبلاگ آوردم جاهایی از ثواب داشتن بعضی از چیزها نوشتم بدون اینکه وارد جزئیات خود کلمه ثواب بشم. اما در اینجا میخوام از خود ثواب بگم که اصلا چی هست و چه رازی درش نهفته که تونسته بخودی خود خیلی از چیزها رو تحت شعاع قرار بده.
بر طبق تعریفی که در لغت نامه دهخدا آمده ثواب عبارتست از «هر عملی که از بندگان ایزدتعالی سر زند که در ازاء آن بنده استحقاق بخشایش و آمرزش الهی را دریابد... آنرا ثواب نامند». یعنی کارهایی مثل مسواک زدن، تمام دونه های انار رو خوردن، شب قبل از خواب و صبح بعد از بیداری آب نوشیدن، بعد از غذای چرب آب نخوردن و خیلی چیزهای دیگه. اصلا این کارها چی هستن و چقدر مهم هستن که اگه انجامشون بدیم ثواب داره و مستوجب دریافت پاداش خواهیم بود.
اجازه بدین که خیلی مستقیم و بی پرده برم سراغ این مبحث. من بخودی خود با کلمه ثواب و اصلا با خود ثواب مشکلی ندارم. مسئله سر نوع استفاده و جای استفاده از اون هست. اینکه برای چه چیزهایی و چه کسانی استفاده کنیم مهم هست. مثالی میزنم. مثلا من به بچه ام میگم که اگه مسواک بزنی من فلان جایزه رو بهت میدم. اگه گریه نکنی من این رو بهت میدم. اگه حرف منو گوش کنی من این کار رو برات میکنم. اگه و اگه و در مقابلش هم این رو و آن رو بهت میدم. اگه من این روش رو ادامه بدم این بچه فقط یاد میگیره که اگه چنین جایزه ای باشه انجام این کار ارزش داره. اگه جایزه ای نباشه نباید این کار رو کرد. یا اینکه من این کار رو میکنم به شرطی که چنین جایزه ای باشه. این یعنی اینکه این بچه اصلا اصل ماجرا رو نفهمیده و یا نمیتونه بفهمه و تنها جایزه رو میبینه. حالا اگه این بچه بزرگتر بشه و بفهمه که مثلا مسواک زدن خودش بتنهایی خیلی مفید هست و نیازی نیست که کسی بهش بگه و یا تشویقش کنه آیا باز هم برای جایزه مسواک میزنه؟ نه! او الان چون میدونه که این کار مفید هست و این راه خوبه و این چیز رو باید انجام داد انجام میده. اگه هم هنوز نفهمیده باشه که این کار خوبه ولی باز از نظر فکری رشد کرده باشه باز نمیاد برای مثلا یک شکلات مسواک بزنه. چون این چیزها دیگه برای او ارزشی ندارن. اون دنبال چیزهای بزرگتر و واقعی تر میگرده نه چیزهای بچه گانه.
مسئله ثواب هم دقیقا همین هست. از قدیم و وقتی مردم نمیتونستن خیلی از واقعیات رو درک کنن سعی بر این بود که آنها را تشویق به انجام کاری کنن. در مقابلش چون دین یک موضوعی بود که نمیشد وارد جزئیاتش شد و نمیشد هم آن را نقد کرد و میبایستی همونطوری که متولیانش میگفتن مورد استفاده قرار میگرفت، میتوانست ابزار مفیدی باشه برای اعمال فشار به مردم از راه تشویق و یا تنبیه برای انجام یک سری کارها. یک سری کارهای شخصی هست که اسلام خیلی هم وارد جزئیاتش شد و متولیان هم سعی کردن با وارد کردن ثواب مردم را تشویق به انجام کاری و نهی از انجام کارهای دیگه بکنن. این چیزها هم الان شدن بعنوان منابع ما برای خیلی از موارد فرعی دینی. یعنی اگه این کار را بکنی ثواب میگیری و اگه نکنی نه. منتها چیزی که متولیان امروزی ما یادشون رفته بهش توجه کنن اینه که مردم آگاه شدن، بزرگ شدن، خیلی از مسائل رو میفهمن. بنابراین نباید از ابزاری استفاده کرد که برای یک فرد نادان استفاده میشد. اگه اینطور باشه یک فردی که دغدغه انسانیت داره بهش برمیخوره و اگه کمی هم سست باشه خیلی راحت از دین برمیگرده. بنابراین باید خیلی مواظب بود که چگونه داریم با مردم صحبت میکنیم. باید خیلی مواظب بود که چطور میخواهیم رو سر زنان روسری رو نگه داریم که باعث نشه همین روسری برای این خانم عقده بشه. باید مواظب این باشیم که این خانم بخاطر اون جایزه این روسری را رو سرش نکنه و بلکه بهش ایمان داشته باشه.
الان یک فرد امروزی میدونه که اگه مسواک نزنه دندونهاش خراب میشه. حالا شما بیا به چنین فرد آگاهی بگو که اگه موقع وضو مسواک بزنی ثواب داره. یعنی اگه این فرد شب قبل از خواب، صبح بعد از بیدار شدن و ظهر بعد از ناهار مسواک بزنه و چنانچه همزمان با وضو نشه ثواب نداره؟ یا اگه ایشون اصلا نماز نخونه که بخواد وضو بگیره چطور؟ آیا ثواب مسواک زدن رو از دست میده؟ من فکر میکنم که به اون اندازه ای که الان ما نیاز داریم که علمای ما خودشون اساس دین رو بفهمن و بدونن که چطور میشه دین رو ترویج کرد و در واقع بروز باشن، به اون اندازه نیاز نداریم که نگران دینداری مردم باشیم. خیلی از جوامع الان به درک خیلی بالایی از مسائل رسیدن که در دین هم قرار داره. حالا اگه ما این مسائل روشن رو از طریقی که 1000 سال پیش به مردم گفته میشه بگیم نه تنها باعث رشد نمیشیم بلکه کسی که خودش به این درک از طریق دانش رسیده طور دیگه ای به ما نگاه میکنه و توی دلش به عقب ماندگی ما میخنده که الان همه فهمیدن این کار مفید هست تو هنوز داری منو گول میزنی تا این رو قبول کنم.!! بنابراین باید خیلی مواظب بود که «مردم رو آگاه کرد که دیندار باشن نه اینکه دیندارشون کرد تا آگاه بشن».
اجازه بدین که خیلی مستقیم و بی پرده برم سراغ این مبحث. من بخودی خود با کلمه ثواب و اصلا با خود ثواب مشکلی ندارم. مسئله سر نوع استفاده و جای استفاده از اون هست. اینکه برای چه چیزهایی و چه کسانی استفاده کنیم مهم هست. مثالی میزنم. مثلا من به بچه ام میگم که اگه مسواک بزنی من فلان جایزه رو بهت میدم. اگه گریه نکنی من این رو بهت میدم. اگه حرف منو گوش کنی من این کار رو برات میکنم. اگه و اگه و در مقابلش هم این رو و آن رو بهت میدم. اگه من این روش رو ادامه بدم این بچه فقط یاد میگیره که اگه چنین جایزه ای باشه انجام این کار ارزش داره. اگه جایزه ای نباشه نباید این کار رو کرد. یا اینکه من این کار رو میکنم به شرطی که چنین جایزه ای باشه. این یعنی اینکه این بچه اصلا اصل ماجرا رو نفهمیده و یا نمیتونه بفهمه و تنها جایزه رو میبینه. حالا اگه این بچه بزرگتر بشه و بفهمه که مثلا مسواک زدن خودش بتنهایی خیلی مفید هست و نیازی نیست که کسی بهش بگه و یا تشویقش کنه آیا باز هم برای جایزه مسواک میزنه؟ نه! او الان چون میدونه که این کار مفید هست و این راه خوبه و این چیز رو باید انجام داد انجام میده. اگه هم هنوز نفهمیده باشه که این کار خوبه ولی باز از نظر فکری رشد کرده باشه باز نمیاد برای مثلا یک شکلات مسواک بزنه. چون این چیزها دیگه برای او ارزشی ندارن. اون دنبال چیزهای بزرگتر و واقعی تر میگرده نه چیزهای بچه گانه.
مسئله ثواب هم دقیقا همین هست. از قدیم و وقتی مردم نمیتونستن خیلی از واقعیات رو درک کنن سعی بر این بود که آنها را تشویق به انجام کاری کنن. در مقابلش چون دین یک موضوعی بود که نمیشد وارد جزئیاتش شد و نمیشد هم آن را نقد کرد و میبایستی همونطوری که متولیانش میگفتن مورد استفاده قرار میگرفت، میتوانست ابزار مفیدی باشه برای اعمال فشار به مردم از راه تشویق و یا تنبیه برای انجام یک سری کارها. یک سری کارهای شخصی هست که اسلام خیلی هم وارد جزئیاتش شد و متولیان هم سعی کردن با وارد کردن ثواب مردم را تشویق به انجام کاری و نهی از انجام کارهای دیگه بکنن. این چیزها هم الان شدن بعنوان منابع ما برای خیلی از موارد فرعی دینی. یعنی اگه این کار را بکنی ثواب میگیری و اگه نکنی نه. منتها چیزی که متولیان امروزی ما یادشون رفته بهش توجه کنن اینه که مردم آگاه شدن، بزرگ شدن، خیلی از مسائل رو میفهمن. بنابراین نباید از ابزاری استفاده کرد که برای یک فرد نادان استفاده میشد. اگه اینطور باشه یک فردی که دغدغه انسانیت داره بهش برمیخوره و اگه کمی هم سست باشه خیلی راحت از دین برمیگرده. بنابراین باید خیلی مواظب بود که چگونه داریم با مردم صحبت میکنیم. باید خیلی مواظب بود که چطور میخواهیم رو سر زنان روسری رو نگه داریم که باعث نشه همین روسری برای این خانم عقده بشه. باید مواظب این باشیم که این خانم بخاطر اون جایزه این روسری را رو سرش نکنه و بلکه بهش ایمان داشته باشه.
الان یک فرد امروزی میدونه که اگه مسواک نزنه دندونهاش خراب میشه. حالا شما بیا به چنین فرد آگاهی بگو که اگه موقع وضو مسواک بزنی ثواب داره. یعنی اگه این فرد شب قبل از خواب، صبح بعد از بیدار شدن و ظهر بعد از ناهار مسواک بزنه و چنانچه همزمان با وضو نشه ثواب نداره؟ یا اگه ایشون اصلا نماز نخونه که بخواد وضو بگیره چطور؟ آیا ثواب مسواک زدن رو از دست میده؟ من فکر میکنم که به اون اندازه ای که الان ما نیاز داریم که علمای ما خودشون اساس دین رو بفهمن و بدونن که چطور میشه دین رو ترویج کرد و در واقع بروز باشن، به اون اندازه نیاز نداریم که نگران دینداری مردم باشیم. خیلی از جوامع الان به درک خیلی بالایی از مسائل رسیدن که در دین هم قرار داره. حالا اگه ما این مسائل روشن رو از طریقی که 1000 سال پیش به مردم گفته میشه بگیم نه تنها باعث رشد نمیشیم بلکه کسی که خودش به این درک از طریق دانش رسیده طور دیگه ای به ما نگاه میکنه و توی دلش به عقب ماندگی ما میخنده که الان همه فهمیدن این کار مفید هست تو هنوز داری منو گول میزنی تا این رو قبول کنم.!! بنابراین باید خیلی مواظب بود که «مردم رو آگاه کرد که دیندار باشن نه اینکه دیندارشون کرد تا آگاه بشن».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر