درباره من

عکس من
مطالبی که من در این جا سعی دارم بیارم رو اصلا فلسفی تلقی نکنید، چرا که من اصلا فلسفه نمیدونم. قصد من از این مطالب رسیدن به یک نقطه ای هست که اگه شما هم همراه من حرکت کنید به اون میرسید. در واقع اینها زمینه ای هستند برای عنوان اون چیزی که در انتها به اون خواهم پرداخت. مطمئن باشید که قابل توجه خواهد بود!

۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

راز همه چیز

وقتی نوشته های قبلی خودم را مرور میکردم به نظرم اومد که یک جمع بندی از همه آنچه که تا حالا نوشتم ارائه بدم. هر چند شاید کامل نباشه، ولی فکر کنم که برای شروع یک فصل جدید از نوشتن مناسب باشه.
وقتی به دوروبرمون نگاه میکنیم همه چیز میتونه رازآلود باشه. نه از بابت اینکه با شک و تردید به اونها نگاه کنیم، بلکه باید به هدفی که در وجود موجودیت هر چیز نهفته هست فکر کنیم. کیهان، کهکشانها، ستارگان، زمین، موجودات زمین، انسان، کشفیاتی که انسان انجام داده و همه و همه چیز رازی را با خود حمل میکنند که واقعا قابل تأمل هست. البته لازم نیست که خیلی دقیق بشیم و با موشکافی کردن به اون دست پیدا کنیم. همین که با تفکر به اونها نگاه کنیم خودبخود برای ما راز آلود خواهند شد. و اما این رازها چی هستند و چرا وجود دارند؟ به نظر من دلیل این مسئله شبیه همان دلیل خلقت هست. کسی چیزی نمیدونه. اگر هم میدونه در واقع تنها تونسته برای خودش اون رو حلاجی کنه. اگه از کسی که برای خودش دلیلی برای این مسئله داره سئوال بشه شاید نتونه اون رو توضیح بده. ولی خودش خوب میفهمه که چی تو سرش هست و به چی رسیده. یعنی به اون جایی میرسه که مثل منصور حلاج میگه خدا یعنی همین من، ولی نتونه به متولیان دین و دنیا بگه که منظورش چی هست و به همین خاطر سرش رو بر باد بده.
ولی اگه بخواییم خیلی ساده و مختصر دلیل وجود این همه راز رو عنوان کنیم اینه که افرادی را که واقعا به اون فکر میکنند و به این نتیجه رسیدن که وجود و خلقت این دنیا بی خودی نیست به اون جایی برسن که جایگاه شون هست. خدا (البته اگه وجود اون رو همه قبول داشته باشند) خواسته با این کارهاش به آفریده هاش بفهمونه که برای خلقت شماها دلیلی داشتم. و کسی را پیش خودم عزیز میدونم که به اون چیزی که در دوروبر او قرار دادم با دید باز نگاه کنه و بفهمه که چرا هستند و از اون طریق از من تصویری در ذهن خودش بکشه که به ذات واقعی من نزدیک باشه.
من در بالا در مورد خدا گفتم که اگه همه قبول داشته باشند، به این معنی که هستند افرادی که اصلا وجود خدا رو قبول ندارن. من هیچ مشکلی با اونها ندارم. ولی در این نوشتار سعی میکنم که تا اونجا که میتونم اونها را متقاعد کنم که اگر کسی به وجود خدا معتقد هست حتما دلیلی برای خودش داره. بنابراین شاید برای کسانیکه به وجود خدا معتقد نیستند بد نباشه که با ما همگام بشن شاید اونها هم دلایل ما را منطقی بدونند و کمی هم به فکر فرو برن.
در نوشته های بعدی سعی میکنم که بیشتر در مورد چیزهایی که در دوروبرمون هستن صحبت کنم تا اونجا که بتونیم به یک نتیجه مورد قبول برای خیلی از افراد برسیم.

هیچ نظری موجود نیست: