در دوستی رازهای زیادی هست. شاید بعضیها دوست داشته باشن که دوستی رو تنها یک قاعده و رسم بدونن. ولی من فکر میکنم که در دوستی این فقط قاعده و رسم نیست که همة کارها رو به پیش میبره. بلکه چیزی فراتر از اینها هست. اگه به شروع خیلی از دوستیها دقت کرده باشین میبینین که خیلی از اون دوستیهایی که مستحکم هستند، تا جایی که حتی دو دوست برای هم جانفشانی هم میکنن، از یک راه مسالمتآمیز بدست نیومدند. هرچند این فقط نحوة شروع این دوستی هست، ولی ادامة اون هم از این فرم و حالت مستثنی نیست. دلیلش هم اینه که خیلی از این دوستیهای مستحکم با کوچکترین سوءتفاهمی از بین رفته و یا اینکه در دوستیهای خیلی ضعیف یک طرف خود رو فدای طرف مقابل میکنه که شاید حتی یک دوست خیلی وفادار هم این کار رو نکنه. اینها همه نشون میده که در دوستی نمیشه یک قاعده و روش خاصی رو پیدا کرد و اون رو ترویج کرد و به همه هم گفت که باید اینطور باشند. این در واقع قشنگی و یا بعبارت دیگه همون رازی هست که در دوستی نهفته هست.
شاید بشه رازی را که در دوستی نهفته هست را کمی حلاجی کرد و یا درکش کرد. .ولی اینکه بتونیم به همة اسرار اون پی ببریم کار سختی خواهد بود. اما اون چیزی که در دوستی مهم هست اینه که باید برای هر دوستیای حد و مرز اون رو هم مشخص کرد. شما ممکن هست که تعداد زیادی دوست داشته باشین ولی همه برای شما عزیز نباشن. ممکن هست که دوستان عزیزی هم داشته باشین ولی همه ارزش جانفشانی رو نداشته باشن. بنابراین برای اینکه حرمت و حد و مرز دوستی مشخص بشه باید با خیلیها دوست بود، با تعدادی رفت و آمد داشت، چند نفر رو عزیز داشت و تنها برای یک نفر جانفشانی کرد. چرا که هر کسی تنها یک جان داره. هر چند این فلسفة جانفشانی و تعداد جان ممکن هست برای دوستی در خانواده و یا علاقه به عشق درست نباشه. ولی برای انتخاب دوست جونجونی مطمئنا کاربرد داره!!